فارسی دهم درس سوم: پاسداری از حقیقت
معنی درس سوم فارسی دهم پاسداری از حقیقت ، آرایه های ادبی درس سوم فارسی دهم ، قلمرو های زبانی و ادبی درس سوم فارسی دهم ، معنی لغات و کلمات درس سوم فارسی دهم
بخش های مربوط به درس پاسداری از حقیقت
فارسی دهم درس سوم: پاسداری از حقیقت
علی موسوی گرمارودی در سال ۱۳۲۰ خورشیدی در قم به دنیا آمد. پدرش سید محمدعلی اهل گرمارود سینا الموت قزوین بود.
موسوی گرمارودی ضمن تحصیلات حوزوی مدرک کارشناسی خود را در رشته علوم قضایی و کارشناسی ارشد و دکترای خود را در رشته ادبیات فارسی از دانشگاه تهران گرفتهاست. او در عرصه شعر و ادبیات کشور حضور مؤثر داشتهاست که راه اندازی و مدیریت گلچرخ نمونهای از تلاشهای اوست.
کارنامه شعری گرمارودی مشتمل بر ۹ کتاب شعر با نامهای: عبور، در سایه سار نخل ولایت، سرود رگبار، چمن لاله، خط خون، دستچین، باران اخم، گزیده شعر نیستان، تا ناکجاآباد و گزینه شعر به انتخاب بهاءالدین خرمشاهی است به وی در سال ۱۳۹۳ نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر اهدا شد. علی موسوی گرمارودی کلیه غزلهای حافظ را به صورت صوتی اجرا کرده است که این اجراها منتشر شده است. گرمارودی اجرای صوتی اشعار حافظ را بر اساس نسخه تصحیح علامه قزوینی و دکتر قاسم غنی انجام داده است که از جمله معتبرترین و مشهورترین نسخهها و تصحیحها محسوب میشود.کارنامه شعری گرمارودی مشتمل بر ۹ کتاب شعر با نامهای: عبور، در سایه سار نخل ولایت، سرود رگبار، چمن لاله، خط خون، دستچین، باران اخم، گزیده شعر نیستان، تا ناکجاآباد و گزینه شعر به انتخاب بهاءالدین خرمشاهی است به وی در سال ۱۳۹۳ نشان افتخار جهادگر عرصه فرهنگ و هنر اهدا شد. علی موسوی گرمارودی کلیه غزلهای حافظ را به صورت صوتی اجرا کرده است که این اجراها منتشر شده است. گرمارودی اجرای صوتی اشعار حافظ را بر اساس نسخه تصحیح علامه قزوینی و دکتر قاسم غنی انجام داده است که از جمله معتبرترین و مشهورترین نسخهها و تصحیحها محسوب میشود.
مواردی که در این درسنامه ارایه میشود:
-
معنی درس سوم فارسی دهم: پاسداری از حقیقت
-
آرایه های ادبی درس سوم فارسی دهم: پاسداری از حقیقت
- کارگاه متن پژوهی درس سوم فارسی دهم: پاسداری از حقیقت
-
معنی لغات و کلمات درس سوم فارسی دهم
معنی درس سوم فارسی دهم
پاسداری از حقیقت
درختان را دوست می دارم / که به احترام تو قیام کرده اند / و آب را / که مهر مادر توست
-
معنی: هر چیزی که من را به یاد تو بیندازد دوست دارم.
-
قلمرو زبانی: مهر: مهریه، کاوین / مادر: منظور حضرت زهرا / تو: مرجع ضمیر امام حسین / قلمرو ادبی: قالب: سپید / قیام درختان: جانبخشی / حسن تعلیل(علت روییدن درختان تو هستی) / اغراق /
خون تو شرف را سرخگون کرده است / شفق آینه دار نجابتت / و فلق محرابی که تو در آن / نماز صبح شهادت گزارده ای
-
معنی: کشته شدن تو باعث سربلندی توست. تو همچون شامگاه و بامداد پاک و زیبایی و خونت مانند سرخی شفق و فلق زیباست.
-
قلمرو زبانی: شرف: آبرو، بزرگمنشی، بزرگواری / شفق: سرخی شامگاهی / نجابت: پاک منشی / آینه دار: کسی که آیینه را در پیش عروس یا هر کس دیگر نگه دارد تا خود را در آن ببیند، آرایشگر / فلق: فجر، سپیده صبح / محراب: قبله، جای ایستادن پیشنماز
-
قلمرو ادبی: خون: مجاز از جان باختن، شهادت / سرخگون کرد: کنایه از این که اعتبار بخشید / شفق، فلق: تضاد / شفق آیینه دار: جانبخشی / گزاردن: ادا کردن، انجام دادن (بن ماضی: گزارد، بن مضارع: گزار) (هم آوا؛ گذاشتن: نهادن)
♣♣♣
در فکر آن گودالم / که خون تو را مکیده است / هیچ گودالی چنین رفیع ندیده بودم / در حضیض هم می توان عزیز بود / از گودال بپرس
-
معنی: هر چیزی که به تو بازخوانده شود، ارزشمند می گردد همانند گودال بی ارزشی که با شهادت تو درآن ارزشمند گردید.
-
قلمرو زبانی: رفیع: بلند، مرتفع / حضیض: فرود، جای پست در زمین یا پایین کوه
-
قلمرو ادبی: گودال خون .. مکیده: جانبخشی / تلمیح به داستان جان باختن امام حسین / هیچ گودالی … رفیع …: متناقض نما / تلمیح به « شَرَفُ المَکانِ باِلمَکینِ» (ارزش هر جای و جایگاهی به کسی است که در آن قرار گرفته است.)/ رفیع، حضیض: تناقض / از گودال بپرس: جانبخشی
شمشیری که بر گلوی تو آمد / هر چیز و همه چیز را در کاینات / به دو پاره کرد: / هر چه در سوی تو حسینی شد
دیگر سو یزیدی… / آه، ای مرگ تو معیار!
-
معنی: تو معیار حق و باطلی. هر کس سوی تو باشد، حق و سوی دیگر باطل خواهد گشت.
-
قلمرو زبانی: کاینات: همه هستی
-
قلمرو ادبی: شمشیری … آمد: کنایه از گلوی تو را برید و شهید کرد / حسینی، یزیدی: تضاد / واژه آرایی: هر، چیز / تلمیح به داستان جان باختن امام حسین
مرگت چنان زندگی را به سخره گرفت / و آن را بی قدر کرد / که مردنی چنان / غبطه بزرگ زندگان شد
-
معنی: مرگ تو ارزشمندتر از زندگانی است؛ این رو زندگان به مرگ تو رشک می ورزند و دوست دارند همانند تو جان ببازند.
-
قلمرو زبانی: سخره: مسخره کردن، ریشخند/ بی قدر: بی ارزش / غبطه: رشک بردن، حال و روز کسی را آرزو داشتن بی آنکه خواهان زوال او باشیم.
-
قلمرو ادبی: مرگ، زندگی: تضاد / مرگت … به سخره گرفت: جانبخشی
خونت / با خون بهایت حقیقت / در یک تراز ایستاد
-
معنی: خون تو عین حقیقت است و هر دو هم ارزش اند.
-
قلمرو زبانی: تراز: سطح
-
قلمرو ادبی: خون: مجاز از جان باختن / خونبها: دیه ، پولی که در ازای خون مقتول به بازماندگان او دهند / خونت … ایستاد: جانبخشی
و عزمت ضامن دوام جهان شد / -که جهان با دروغ می باشد- / و خون تو امضای «راستی» است.
-
معنی: اراده تو برای شهید شدن باعث شد جهان از تباهی رهایی یابد؛ زیرا بیشتر کشورداران به دروغ فرمان روایی کرده اند. جان باختن تو راستی را تثبیت کرد و از نابودی رهاند.
-
قلمرو زبانی: عزم: اراده، قصد (هم آوا؛ عظم) / ضامن: ضمانت کننده، کفیل، به عهده گیرنده غرامت
-
قلمرو ادبی: اغراق / خون: مجاز از جان باختن / امضا: مجاز از تأیید کننده /
تو تنهاتر از شجاعت / در گوشه روشن وجدان تاریخ ایستاده ای / به پاسداری از حقیقت / و صداقت
-
معنی: تو تنها کسی هستی که به تنهایی در درازنای تاریخ ایستاد و به نگهبانی از حقیقت و راستی پرداخت. دیگر تاریخ سازان همه در راه دروغ و کژی گام نهادند.
-
قلمرو زبانی: پاسداری: نگهبانی / صداقت: راستی
-
قلمرو ادبی: تنهاتر از شجاعت: جانبخشی / گوشه تاریخ: اضافه استعاری / وجدان تاریخ: اضافه استعاری
شیرین ترین لبخند / بر لبان اراده توست
-
معنی: عزم و اراده تو استوار و لبریز از شادابی است.
-
قلمرو ادبی: شیرین ترین لبخند: حس آمیزی / لبان اراده: اضافه استعاری / لبخند، لب: تناسب
چندان تناوری و بلند / که هنگام تماشا / کلاه از سر کودک عقل می افتد
-
معنی: روح تو به اندازه ای بزرگ و بلندبالاست که خرد توان شناخت آن را ندارد.
-
قلمرو زبانی: تناور: تنومند، فربه، قوی جثه
-
قلمرو ادبی: کودک عقل: اضافه تشبیهی / کلاه از … میافتد: جانبخشی، کنایه از این که عقل توان شناخت تو را ندارد.
♣♣♣
بر تالابی از خون خویش / در گذرگه تاریخ ایستاده ای / با جامی از فرهنگ / و بشریت رهگذار را می آشامانی / -هر کس را که تشنه شهادت است.-
-
معنی: تو با شهادتت سبب شدی که مردم از نادانی برهند و از فرهنگ و دانش سیراب گردند.
-
قلمرو زبانی: تالاب: آبگیر، برکه
-
قلمرو ادبی: گذرگه تاریخ: اضافه تشبیهی / جامی از فرهنگ: استعاره (فرهنگ مانند نوشیدنی است در جام تو)/ تشنه شهادت: اضافه استعاری / تشنه: کنایه از بسیار علاقه مند، خواستار / رهگذار: رهگذر، عبور کننده / تلمیح به حدیث «و بذَل مُهجَتهَ فبک لیِستنقذ عبادک منِ الجَهاله و حَیره الضَّلاله.» (او، حسین (ع)، خونش را در راه تو داد تا بندگانت را از نادانی و سرگردانیِ گمراهی نجات بخشد.)
گوشواره عرش، مجموعه کامل شعرهای آیینی، سید علی موسوی گرمارودی
آزمون های آنلاین درس سوم فارسی دهم : پاسداری از حقیقت
بخش های مربوط به درس پاسداری از حقیقت