فارسی دوازدهم درس دهم، گنج حکمت تیرانا

معنی گنج حکمت تیرانا فارسی دوازدهم ، معنی گنج حکمت تیرانا محمد رضا رحمانی. شامل ارایه درس ، قلمرو های زبانی ،ادبی و فکری

فارسی دوازدهم درس دهم، گنج حکمت تیرانا


مواردی که در درسنامه گنج حکمت تیرانا! مورد بررسی قرار میگیرد:

  • معنی گنج حکمت تیرانا صفحه 87 فارسی دوازدهم

  • قلمروهای زبانی  و ادبی گنج حکمت تیرانا محمد رضا رحمانی

 

 

گنج حکمت

تیرانا


تیرانا! من از طبیعت آموختم که همانند با درختان بارور بی آنکه زبان به کمتر داعیه ای گشاده باشم، سراسر کرامت باشم و سراپا گشاده دستی، بی هیچ گونه چشمداشتی به سپاسگزاری یا آفرین.

 

قلمرو زبانی: بارور: میوه دار / داعیه: خواهش و اراده و در متن درس، ادّعا / گشاده باشم: ماضی التزامی / گشودن: باز کردن (بن ماضی: گشود، بن مضارع: گشا) / کرامت: سخاوت، جوانمردی، احسان، بزرگواری، بخشندگی و نیز بزرگوار داشتن کسی

قلمرو ادبی: زبان به چیزی گشودن: سخن گفتن/ سراپا: کنایه از همه وجود / گشاده دستی: کنایه از سخاوت و بخشندگی / چشمداشت: کنایه از توقع و انتظارداشتن

پیام: بخشندگی و جوانمردی

تو نیز تیرانا! گشاده دستی و کرامت را از درختان میوه دار بیاموز و از بوستان و پالیز که به هر بهار سراپا شکوفه باشی و پای تا سر گل و با هر تابستان از میوه های شیرین و سایهٔ دلپذیر، خستگان راه را میزبانی کریم باشی و پای فرسودگان آفتاب زده را نوازشگری درمان بخش دردها

قلمرو زبانی: گشاده دستی … بیاموز: جانبخشی / پالیز: بوستان و در متن، با بوستان رابطهٔ معنایی ترادف دارد. / خستگان را و آفتاب زده را: را در کاربرد حرف اضافهٔ برای/ پای فرسودگان: خستگان / آفتاب زده: صفت مفعولی، کنایه از آن که دچار بیماری آفتاب زدگی شده است / فرسودن: خسته کردن، به تدریج نابود کردن، درمانده کردن (بن ماضی: فرسود، بن مضارع: فرسا) / نوازشگر: صفت فاعلی / درمان بخش: صفت فاعلی

قلمرو ادبی: از درختان … بیاموز: استعاره مکنیه و تشخیص/ تناسب: بوستان، گل، شکوفه، بهار، درختان و…/ پای تا سر: کنایه از همهٔ وجود

پیام: یکسره بخشنده و جوانمرد بودن

 نه همین مهربانی را به مهر که پاداش هر زخمهٔ سنگی را دست های کریم تو میوه ای چند شیرین ایثار کند.

قلمرو زبانی: مهر: عشق / مهربانی را و هر زخمهٔ سنگی را: را در کاربرد حرف اضافهٔ برای/ زخمه: ضربه / زخمیدن: کوبیدن / چند درعبارت «میوه ای چند شیرین»: صفت مبهم / ایثار کردن: بخشیدن

پیام: در برابر بدی خوبی کردن

 تو اگر آن مایهٔ کرامت را از مادر به میراث می داشتی، می بایست همانند با درختان بارور، بخشندگی و ایثار را سراپا دست باشی؛ سپاس خورشید را که هر بامداد بر سر تو زرافشانی می کند و ابر، گوهر.

قلمرو زبانی: و ابر، گوهر…: [بخشی از] فعل به قرینهٔ لفظی حذف شده است. [گوهر افشانی می کند.]

قلمرو ادبی: مادر: استعاره از طبیعت/ زرافشانی کردن: نور پراکندن خورشید/ زر استعاره از نور زرّین خورشید/ گوهر: استعاره از باران/ مراعات نظیر: خورشید، بامداد و ابر/ دست باشی: به کنایه بخشنده باشی.

پیام: یکسره بخشنده و جوانمرد بودن

اگرم هیچ در سرنوشت از آزادگی بهره ای باشد، همینم از آفریدگار سپاسگزاری بس که بدین سعادتم رهنمون بود تا هرگز فریب آزاده مردم را از خویشتن بتی نسازم.

 

قلمرو زبانی: م در اگرم و همینم: ضمیر جهشی، اگر در سرنوشتم… و همین از آفریدگارم… / بس: کافی / سعادت: خوشبختی / رهنمون: راهنما

قلمرو ادبی: کنایه: از خویشتن بت ساختن؛ یعنی خودبین شدن/ ز خویشتن بتی نسازم: از احساس و علاقهٔ مردم آزاده، نسبت به خود، سوءاستفاده نکنم و خود را در نگاه آنها بزرگ نگردانم (چون بتی مایهٔ پرستش قرار ندهم).

قلمرو فکری: نویسنده از خدای سپاسگزار است که خوشبختی بزرگی به او بخشیده تا با تعریف و تمجید مردم به خود مغرور نگردد.

محمد رضا رحمانی (مهرداد اوستا)