گنج حکمت حقه راز ، درس ششم فارسی دهم
معنی کلمات و واژگان حکایت گنج حکمت حقه راز درس ششم فارسی دهم صفحه 50 رشته های انسانی،ریاضی و تجربی ، معنی و آرایه های گنج حکمت حقه راز فارسی دهم
بخش های مربوط به درس مهر و وفا
گنج حکمت حقه راز ، درس ششم فارسی دهم
روزی یکی نزدیک شیخ آمد و گفت: «ای شیخ آمده ام تا از اسرار حق چیزی با من نمایی.»
شیخ گفت: «باز گرد تا فردا.» آن مرد بازگشت.
شیخ بفرمود تا آن روز، موشی بگرفتند و در حقه کردند و سر حقه محکم کردند.
دیگر روز آن مرد باز آمد و گفت: «ای شیخ، آنچ وعده کرده ای، بگوی.»
قلمرو زبانی:
- یکی: یک نفر
- شیخ: پیر، منظور شیخ ابوسعید ابوالخیر
- اسرار: جمع سّر، رازها (شبه هم آوا؛ اصرار: پافشاری)
- با من نمایی: به من نشان دهی(بن ماضی: نمود، بن مضارع: نما)
- حقّه: محفظۀ کوچکی که دری جداگانه دارد و برای نگهداری اشیای گران بها به کار میرود، جعبه، صندوق
- محکم کردند: بستند
- دیگر روز: روز دیگر
- بازآمد: بازگشت
شیخ بفرمود تا آن حقّه را به وی دادند و گفت: «زینهار، تا سر این حقه باز نکنی.»
مرد حقه را برگرفت و به خانه رفت و سـودای آنش بگرفت که آیا در این حقه، چه سـرّ اسـت؟
هر چند صبر کرد نتوانست. سر حقه باز کرد و موش بیرون جست و برفت.
مرد پیش شیخ آمد و گفت: «ای شیخ، من از تو سر خدای تعالی طلب کردم، تو موشی به من دادی؟»
شـیخ گفـت: «ای درویش، ما موشی در حقه به تـو دادیم، تـو پنهان نتوانسـتی داشت؛ سر خدای را بـا تو بگوییم، چگونه نگاه خواهی داشت؟!»
قلمرو زبانی:
- زینهار: آگاه باش، مراقب باش
- سودا: اندیشه، هوس، عشق؛ سودای کاری گرفتن کسی را: هوس کاری به سر کسی زدن
- هر چند صبر کرد نتوانست: حذف به قرینه
- سر: در
- جست: جهید(بن ماضی: جست، بن مضارع: جه)
- درویش: صوفی، خانقاه رو
- چگونه نگاه خواهی داشت: پرسش انکاری
اسرار التوحید،محمد بن منوّر (نوه شیخ ابوسعید ابوالخیر)
آزمون های آنلاین درس ششم فارسی دهم : مهر و وفا
بخش های مربوط به درس مهر و وفا