شعر خوانی همای رحمت فارسی دهم

معنی شعر خوانی همای رحمت فارسی دهم درس پنجم ، آرایه های ادبی شعر همای رحمت؛معنی شعر علی ای همای رحمت فارسی دهم ، معنی کلمات و لغات شعر همای رحمت فارسی دهم

شعر خوانی همای رحمت فارسی دهم


مواردی که در این درسنامه مورد بررسی قرار میگیرد:

  • جواب درک و دریافت شعر همای رحمت فارسی دهم

  • معنی شعر همای رحمت فارسی دهم

  • قافیه و ردیف شعر همای رحمت

  • معنی و آرایه های شعر علی ای همای رحمت

 

۱- علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را

 که به ماسوا فکندی همه سایه‌ هما را

معنی: ای علی، ای پرنده رحمت و خوشبختی، تو چه نشانه‌ای از خدا هستی که سایه‌ رحمتت را بر همه جهان هستی افکنده‌ای.

پیام: بزرگداشت حضرت علی

قلمرو زبانی: 

  • آیت: نشانه

  •  «را»ی نخست: حرف اضافه؛ به معنای «برای»

  •  ماسوا: مخفّف ماسوی الله؛ آنچه غیر از خداست، همه مخلوقات

  •  رحمت: مهربانی، بخشش / فکندی: افکندی، انداختی

  • هما: پرنده‌ای از راسته شکاریان، دارای جثه‌ای نسبتا درشت. در زبان پهلوی به معنی فرخنده است و به همین دلیل نماد خوشبختی و سعادت به شمار می‌آید، استعاره از حضرت علی؛ نماد خوشبختی

 قلمرو ادبی: 

  • قالب: غزل

  •  وزن: فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن

  •  قافیه: خدا، هما

  •  ردیف: را

  •  سایه بر کسی افکندن: کنایه از این که کسی را مورد عنایت قرار دادن

 

۲- دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین 

 به علی شناختم من به خدا قسم خدا را

معنی: ای دل اگر می‌خواهی خداوند را بشناسی، به حضرت علی بنگر. به یزدان سوگند که من به وسیله علی، خدا را شناختم.

پیام: بزرگداشت حضرت علی

قلمرو زبانی: 

  • رخ: چهره
  •  به خدا قسم: به خدا سوگند می‌خورم، حذف به قرینه معنوی

 قلمرو ادبی: 

  • دل: ای دل، جانبخشی، مجاز از انسان
  •  دل، رخ: تناسب
  •  خدا، علی: واژه آرایی
  •  واج آرایی: «خ»

 

۳- برو ای گدای مسکین در خانه‌ علی زن 

 که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

معنی: ای گدای تهیدست، نزد علی برو و در خانه‌ علی را بزن؛ زیرا او انگشتری فرمانروایی اش را از روی جوانمردی به گدا می‌دهد.

پیام: بخشندگی حضرت علی

قلمرو زبانی: 

  • مسکین: بدبخت و بیچاره، تهیدست
  •  کرم: جوانمردی
  •  را: حرف اضافه به معنای «به»

 قلمرو ادبی: 

  • در خانه کسی را زدن: کنایه از سراغ کسی رفتن، از کسی یاری خواستن
  •  نگین: مجاز از انگشتری
  •  تلمیح به داستان حضرت علی و گدا دارد (إنَّمَا وَلِیکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَ یؤْتُونَ الزَّکَاهَ وَهُمْ رَاکِعُونَ)
  •  گدا: واژه آرایی
  •  نگین پادشاهی به کسی دادن: کنایه از بسیار بخشنده بودن

 

۴- به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من 

 چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا

معنی: به جز از علی که به پسرش می‌گوید که چون قاتل من اسیر توست با اسیرت خوشرفتاری کن.

پیام: گذشت و بخشایش حضرت علی

قلمرو زبانی: 

  • پسر: منظور امام حسن است
  •  قاتل: کشنده؛ منظور ابن ملجم مردای است
  •  مدارا: خوشرفتاری
  •  پرسش انکاری

 قلمرو ادبی: 

  • تلمیح به داستان حضرت علی و ابن ملجم
  •  که، اسیر: واژه آرایی
  •  واج آرایی: «ک»

 

۵- به جز از علی که آرد پسری ابوالعجایب 

 که علم کند به عالم شهدای کربلا را

معنی: غیر از علی چه کسی پسری شگفت به جهان می‌آورد که شهدای کربلا را در جهان پرآوازه می‌گرداند.

پیام: بزرگداشت حضرت علی و فرزندش

قلمرو زبانی: 

  • آرد: به جهان می‌آورد
  •  پسر: منظور امام حسین است
  •  ابوالعجایب: شگفت، شگفتی برانگیز ، صاحب شگفتی ها
  •  علم: پرچم (هم آوا؛ الم: درد)
  •  پرسش انکاری

 قلمرو ادبی: 

  •  علم کردن: کنایه از مشهور کردن، سرشناس کردن
  •  تلمیح به داستان کربلا
  •  علم، عالم: جناس ناهمسان
  •  «که» نخست و دوم: جناس همسان (۱- چه کسی ۲- حرف پیوند) 

 

۶- چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان 

 چو علی که می‌تواند که به سر برد وفا را

معنی: اگر کسی از میان پاکبازان با دوست عهد ببندد، چه کسی همچون علی می‌تواند عهد و پیمان را به جا آورد .

پیام: استوار پیمانی علی

قلمرو زبانی: 

  • «چو»ی نخست: هنگامی که
  •  دوست: دلبر، یار
  •  پاک: تمام
  •  باختن: از دست دادن (بن ماضی: باخت، بن مضارع: باز)
  •  پاکباز: آن که همه هستی خود را می‌بازد
  •  «چو»ی دوم: مانند
  •  را: حرف اضافه به معنای «برای»
  •  به سر بردن: زندگی کردن ، به جا آوردن وعده 
  • وفا: عهد،پیمان

 قلمرو ادبی: 

  • «چو»ی نخست و دوم: جناس همسان
  •  به سر بردن: ایهام  (1- زیستن ۲- سر را نزد خدا بردن)
  •  «که»ی نخست و دوم: جناس همسان (۱-چه کسی ۲- حرف پیوند) 

 

۷- نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت 

 متحیرم چه نامم شه ملک لا فتی را

معنی: نه می‌توانم او را خدا بخوانم نه می‌توانم او را بشر عادی بگویم، سرگشته ام که شاه سرزمین جوانمردی را چه بنامم.

پیام: بزرگداشت حضرت علی

قلمرو زبانی: 

  • متحیر: سرگشته
  •  شه: شاه، منظور حضرت علی است
  •  مُلک: سرزمین، کشور
  •  فتی: جوان  

 قلمرو ادبی: 

  • تلمیح به عبارت «لافتی إلا علی؛ لاسیف إلا ذوالفقار» (هیچ جوانمردی جز علی نیست، هیچ شمشیری جز ذوالفقار نیست.)
  •  ملک لافتی: اضافه تشبیهی
  •  نه، توانمش: واژه آرایی
  •  واج آرایی «ن»

 

۸- چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم 

 که لسان غیب خوش تر بنوازد این نوا را

معنی: چرا مانند نی هر لحظه از شوق او سخن بگویم؛ زیراکه حافظ این آهنگ را بهتر می‌نوازد و آن را بهتر بازگو می‌کند.

پیام: دوستاری حضرت علی

قلمرو زبانی: 

  • چه: چرا
  •  نای: نی
  •  نوا: آواز، سرود، آهنگ، دارایی
  •  شوق: اشتیاق
  •  که: زیرا
  •  لسان غیب: لقب حافظ
  •  نواختن: ساز زدن (بن ماضی: نواخت، بن مضارع: نواز)

 قلمرو ادبی: 

  • چه، چو: جناس ناهمسان؟
  •  چو نای: تشبیه، جانبخشی
  •  نای: ایهام تناسب (۱- گونه‌ای ساز ۲- گلو)
  •  دم: مجاز از لحظه
  •  واج آرایی «ن»
  •  نوای شوق: اضافه تشبیهی
  •  دم: مجاز از حرف
  •  دم نخست و دوم: جناس همسان
  •  تناسب: نای، نوای، بنوازد، نوا
  •  نای، نوای: جناس ناهمسان
  •  واژه آرایی: نوا
  •  زدن: ایهام تناسب در معنای ساز زدن با واژه «نای» و «نوا» 

 

۹- «همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی 

 به پیام آشنایی بنوازد آشنا را»

معنی: سراسر شب در این امید به سر می‌برم که نسیم صبحگاهی  پیامی از دلبرم بیاورد و با این پیام از من دلجویی کند.»

پیام: امید به لطف دلبر

قلمرو زبانی: 

  • همه شب: سراسر شب، همه شب‌ها
  •  آشنایی: دلبری، معشوقه‌ای
  •  آشنا: عاشق، دلشده، خود حافظ
  •  نواختن: نوازش‌ کردن، دلجویی ‌کردن

 قلمرو ادبی: 

  • نسیم: نماد پیام رسانی
  •  تضمین شعر حافظ  نسیم صبحگاهی آشنا را بنوازد: جانبخشی

 

۱۰- ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب 

 غم دل به دوست گفتن چه خوش است شهریارا

معنی: ای شهریار، از آواز مرغ یا حق بشنو که در میانه شب غم دلت را به دلبرت بگویی چقدر شیرین ودلنشین است.

پیام: راز و نیاز

قلمرو زبانی: 

  • نوا: آواز
  •  مرغ: پرنده
  •  مرغ یا حق: یکی از کوچکترین انواع جغد است.
  •  شهریارا: ای شهریار
  •  شهریار: نام هنری، تخلص سخنور

 قلمرو ادبی: 

  • دل شب: اضافه استعاری، میانه شب، اثنای شب
  •  دل نخست و دوم: جناس همسان
  •  دل دوم: مجاز از انسان
  •  دوست: دلبر؛ معشوقه

 

سید محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار)

آزمون های آنلاین درس پنجم فارسی دهم : بیداد ظالمان