مست و هوشیار درس دوم فارسی دوازدهم - درسنامه

معنی و آرایه های ادبی درس دوم فارسی دوازدهم مست و هوشیار ، کارگاه متن پژوهی و شعر خوانی در مکتب حقایق به همراه آموزش های کنکوری و نکات کنکوری ، قرابت های معنایی و قلمروهای زبانی ، ادبی و فکری مربوط به درس دوم فارسی دوازدهم

مست و هوشیار درس دوم فارسی دوازدهم - درسنامه


عناوینی که در درسنامه درس دوم فارسی دوازدهم مست و هوشیار بررسی می شود:

 

 

بخش ها و آزمون های مربوط به درس دوم فارسی دوازدهم مست و هوشیار

 

شعر مست و هشیار که در درس دوم فارسی دوازدهم آمده، مناظره ای است میان یک مرد مست با محتسب که در طی این گفت‌و‌گو، اوضاع نابسامان و فساد اجتماعی زمانه برملا می‌شود. این شعر از پروین اعتصامی و در قالب قطعه است. 

  • قالب شعر: قطعه
  • نوع ادبی: ادبیات تعلیمی، مناظره
  • وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
  • ردیف: «نیست»
  • کلمات قافیه: «افسار، هموار، بیدار، خمّار، بدکار، دینار، تار، عار، بسیار، هشیار»
  • محتوای شعر:‌ نشان دادن فساد و ریاکاری اجتماع در زمانه‌ی شاعر

 

درس دوم فارسی دوازدهم:

مست و هوشیار ، در مکتب حقایق


 

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت 

مست گفت: ای دوست این پیراهن است افسار نیست

  • قلمرو زبانی:
  • قالب شعر: قطعه 
  • درون مایه: ترسیم فساد و تزویر اجتماع 
  • محتسب: ماموری که کار وی نظارت بر اجرای احکام دین بود 
  • گریبان: یخه 
  • افسار: عنان 
  • قلمرو ادبی:
    • محتسب: نماد انسان دورو 
    • مست: انسان یکرو، پاکدل 
    • گریبان، پیراهن: تناسب 
    • است، نیست: تضاد 
    • مست، است: جناس ناهمسان 
    • مست: واژه آرایی 
    • ادبیات مناظره یا چالشی
  • معنی: محتسب (مامور) در راه مستی را دید و یخه او را گرفت. مست گفت ای دوست، چیزی را که گرفته‌ای پیراهن است افسار نیست. (کنایه از اینکه یقه ام را رها کن.)
  • پیام: اشاره به برخورد تحقیرآمیز مأموران حکومتی است با متهم.

 

گفت: مستی زان سبب افتان و خیزان می‌روی  

گفت: جرم راه رفتن نیست ره هموار نیست

  • قلمرو زبانی:
    • افتان و خیزان: تلوتلو خوران 
    • جرم: گناه، بزه 
  • قلمرو ادبی:
    • افتان، خیزان: تضاد 
    • گفت: واژه آرایی 
    • هموار نبودن راه: کنایه از گستردگی فساد در جامعه
  • معنی: محتسب گفت تو مست هستی به همین دلیل تلوتلو خوران راه می‌روی. مست گفت گناه راه رفتن من نیست، راه صاف و هموار نیست.
  • پیام: فساد اجتماعی

 

گفت می‌باید تو را تا خانه قاضی برم  

 گفت رو صبح آی قاضی نیمه شب بیدار نیست

  •  قلمرو زبانی:
    • بیدار: می‌تواند ایهام داشته باشد ۱ـ مقابل خواب، ۲ـ ناهشیار و مست 
  • قلمرو ادبی:
    • صبح، شب: تضاد و تناسب  
    • رو، آی:  فعل امر، برو و بیا، تضاد
  • معنی: (محتسب) گفت باید تو را به خانه قاضی ببرم. مست پاسخ داد برو و بامداد بیا؛ زیرا قاضی نیمه شب بیدار نیست. (خود قاضی الان مست و ناهشیار است)
  • پیام: مسئولان به فکر آسایش و خوشی مردم نیستند.

 

گفت: نزدیک است والی را سرای آن جا شویم 

گفت: والی از کجا در خانه خمار نیست؟

  • قلمرو زبانی:
    • والی: حاکم، فرماندار، استاندار 
    • سرا: خانه، منزل
    •  را: اضافه گسسته (سرای والی ) 
    • شویم: رویم 
    • والی از کجا در خانه خمارنیست: از کجا معلوم که والی خود در میخانه نباشد 
    • خمار: می‌فروش (خانه خمار، میخانه) 
    • پرسش انکاری 
  • قلمرو ادبی:
  • معنی: (محتسب) گفت: خانه استاندار نزدیک است به آن جا می‌رویم. مست پاسخ داد: از کجا معلوم که خود استاندار اکنون در میخانه نباشد؟
  • پیام: فاسد بودن مسئولان جامعه
  • ارتباط معنایی دارد با: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند  / چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند

 

گفت: تا داروغه را گوییم در مسجد بخواب 

گفت: مسجد خوابگاه مردم بدکارنیست

  • قلمرو زبانی:
    • داروغه: پاسبان و نگهبان، شب گرد 
    • را: به معنای به 
  • قلمرو ادبی:
    • گفت، مسجد: تکرار 
    • بخواب، خوابگاه: هم‌ریشگی (رشته انسانی)
  • معنی: (محتسب) گفت تا سرنگهبان را با خبر کنم برو و در مسجد بخواب. مست گفت: مسجد جای افراد بدکار نیست.
  • پیام: بی توجهی و بی احترامی به اماکن مقدس (داخل شدن مست به مسجد)

 

گفت: دیناری بده پنهان و خود را  وارهان 

گفت: کار شرع کار درهم و دینار نیست

  • قلمرو زبانی:
    • دینار: سکه طلا، واحد پول   
    • وارهان: آزاد کن، نجات بده  
    • شرع: راه دین، شریعت 
    • درهم: سکه نقره، درم 
    • درهم، دینار: تناسب
  • معنی: (محتسب) گفت: پنهانی به من رشوه بده و خودت را آزاد کن. مست گفت: رشوه دادن در دین جایگاهی ندارد.
  • پیام: رواج رشوه خواری

 

گفت از بهر غرامت جامه ات بیرون کنم  

گفت: پوسیده است جز نقشی ز پود و تار نیست

  • قلمرو زبانی:
    • از بهرِ: برای (بحر: دریا ) 
    • غرامت: تاوان، جبران خسارت مالی و غیر آن 
  • قلمرو ادبی:
    • ​​​​​​​جامه ات را بیرون کنم: کنایه، آن را از تو می‌گیرم 
    • جامه، پود، تار: تناسب / پود، تار: تضاد 
    • (جامه) جز نقشی ز پود و تار نیست: کنایه از «نخ نما بودن، فرسودگی و بی ارزشی»
  • معنی: (محتسب) گفت: برای تاوان، لباست را از تنت بیرون می‌آورم. مست پاسخ داد: لباس من پوسیده و نخ نما شده است و دیگر ارزشی ندارد.
  • پیام: ۱- رشوه خواری ۲- نشانه تهیدستی مردم

 

گفت: آگه نیستی کز سر در افتادت کلاه 

گفت: در سر عقل باید، بی کلاهی عار نیست

  • قلمرو زبانی:
    • آگه: مخفف آگاه 
    • (افتادت): جابه جایی ضمیر؛ کلاه از سرت افتاد، در قدیم بدون کلاه و دستار بودن ننگ و بی ادبی به شمار می‌رفت 
    • درافتاد: افتاد 
    • عار: ننگ، رسوایی، بدنامی 
  • قلمرو ادبی:
    • سر، کلاه: تناسب  
    • مصراع دوم: تمثیل           
  • معنی: (محتسب) گفت: آیا آگاه نیستی که کلاه از سرت افتاده است (تعادل نداری). مست پاسخ داد: در سر عقل باید باشد. کلاه نداشتن عیب و ننگی به شمار نمی‌رود.
  • پیام: توجه نکردن به ظاهر
  • ارتباط معنایی دارد با بیت: « تن آدمی شریف است به جان آدمیت  / نه همین لباس زیباست نشان آدمیت»

 

گفت: می ‌بسیار خوردی زان چنین بی خود شدی

 گفت: ای بیهوده گو حرف کم و بسیار نیست

  • قلمرو زبانی:
    • ​​​​​​​ می: باده، شراب 
    • زان: از آن، به این خا طر 
    • بیهوده گو: صفت فاعلی مرکب کوتاه (بیهوده گوینده) 
  • قلمرو ادبی:
    • کم، بسیار: تضاد
  • معنی: (محتسب) گفت: شراب زیاد نوشیده‌ای به همین دلیل مست و از خود بی خود گشته ای. مست گفت: ای انسان بیهوده گو بحث کم و زیاد نوشیدن نیست. کار حرام، حرام است چه کم چه زیاد.
  • پیام: نفس خطا و حرام بودن مهم است نه مقدار ارتکاب آن 

 

گفت: باید حد زند هشیار مردم مست را  

گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست

  • قلمرو زبانی:
    • حد: مجازات شرعی، تازیانه 
    • هشیار مردم: ترکیب وصفی وارون (مردم هشیار) 
  • قلمرو ادبی:
    • ​​​​​​​ مست، هشیار: تضاد  
    • هشیار: تکرار         
  • معنی: (محتسب) گفت: باید مردم هوشیار، افراد مست را مجازات کنند. مست پاسخ داد: در این شهر یک هشیار به من نشان بده. کسی در این شهر هشیار نیست.
  • پیام: فراگیر بودن فساد
  • ارتباط معنایی دارد با بیت: گر حکم شود که مست گیرند / در شهر هر آنچه (هرآنکه) هست گیرند

 

پروین اعتصامی