معنی درس ششم فارسی دوازدهم نی نامه ، آرایه های درس ششم فارسی دوازدهم به همراه کارگاه متن پژوهی درس ششم فارسی دوازدهم نی نامه ، با آزمون های آنلاین ارجامان خود را برای امتحانات، آزمون های آزمایشی و کنکور آماده کنید.
معنی: هنگامی که نی بانگ بر میآورد و از درد دوری و جدایی خود گله میکند به آن گوش فرادار.
پیام: ناله آدمی به خاطر دوری از حق، هجران
نکته: هجده بیت نخست مثنوی معنوی به «نی نامه» معروف است.
قلمرو زبانی: مقصود از جدایی: جدایی روح جزئی (انسان) از روح کل (خدا) است./ چون: چگونه
قلمرو ادبی: قالب: مثنوی / وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن، سبک عراقی، نوع ادبی: غنایی (رشته انسانی) / « نی» استعاره از مولانا یا نماد هر انسان آگاه و دور مانده از اصل خویش / جانبخشی: حکایت کردن نی / جناس ناهمسان: حکایت، شکایت
معنی: از زمانی که مرا از نیستان (عالم معنا) و خاستگاهم جدا کرده اند، همۀ هستی از سوز و جانگداز من به ناله و زاری درآمده اند.
پیام: اندوه هستی به دلیل جدایی از عالم معنا.
قلمرو زبانی: کز: که از / نیستان: نیزار/ ببریده اند: جدا کرده اند / نفیر: فریاد و زاری به صدای بلند
قلمرو ادبی: نیستان: استعاره از عالم معنا / «مرد و زن» مجاز از همه هستی و همه موجودات / واج آرایی: «ن» / تضاد: مرد، زن / جانبخشی
معنی: برای بازگفت درد اشتیاقم، شنوندهای میخواهم که دوری از یار را آزموده باشد و دلش از درد و داغ جدایی سوخته باشد.
پیام: حال دلشده را فقط دلشده درمی یابد. / جستجوی همدرد
قلمرو زبانی: شرحه: پاره گوشتی که از درازا بریده باشند / شرحه شرحه: پاره پاره / فراق: جدایی (همآوا← فراغ: رفاه و آسایش) / اشتیاق: میل قلب به دیدار محبوب؛ در متن درس کشش روح کمال طلب و خداجو در راه شناخت پروردگار و ادراک حقیقت هستی
قلمرو ادبی: سینه: مجاز از شنونده دردمند و دردآشنا / شرحه شرحه شدن دل: کنایه از درد و رنج کشیدن / جناس: شرحه، شرح / واج آرایی: «ش» / واژه آرایی: «شرحه»
معنی: هر کسی از جایگاه و میهن اصلی خویش دور مانده باشد، پیوسته در آرزوی رسیدن به جایگاه اصلی خود است.
پیام: بازگشت به جایگاه اصل.
قلمرو زبانی: کاو: که او / اصل: ریشه و خاستگاه، سرچشمه / بازجوید: جستجو میکند / وصل: پیوند و پیوستگی
قلمرو ادبی: جناس ناهمسان: اصل، وصل / تلمیح به «إنّا لله و إنّا الیه راجِعون» و «کلُّ شیءٍ یَرجعُ الی أصلِه»
معنی: من ناله عاشقانه ام را برای همۀ انسانها سر داده ام و با رهروان کندرو و تندرو همراه گشته ام.
پیام: همراه شدن نی با همگان، انعطاف پذیری نی.
قلمرو زبانی: جمعیّت: گروه مردم / بدحالان: کسانی که سیر و سلوک آنها به سوی حق کند است / خوش حالان: رهروان راه حق که از سیر به سوی حق شادمان اند.
قلمرو ادبی: جناس: نالان، حالان ؟/ تضاد: بدحالان، خوش حالان / جفت شدن: کنایه از همراهی و همنشینی / بدحالان و خوش حالان: مجاز از همگان
معنی: هرکس در حد فهم خود و از روی گمان و پندارش با من همراه و یار شود؛ حقیقت حال مرا درنمی یابد.
پیام: نهفتن راز از ظاهربینان، نقش ظرفیت وجودی مردم در پی بردن به اسرار.
قلمرو زبانی: ظنّ: گمان و پندار / اسرار: ج سرّ (شبه همآوا؛ اصرار: پافشاری)
قلمرو ادبی: جناس: ظن، من / واژه آرایی: من / واج آرایی «ن»
معنی: رازهای من در نالههای من نهفته است؛ امّا با چشم و گوش و حواس ظاهری نمیتوان به حقیقت این ناله پی برد.
پیام: لازمه پی بردن به رازهای ایزدی حواس باطنی است./ ظاهر نشانگر باطن است
قلمرو زبانی: سرّ: راز / لیک: ولی / را: نشانه دارندگی و مالکیت
قلمرو ادبی:«چشم و گوش» مجاز از حواس ظاهری/ «نور» نماد شناخت ایزدی و استعاره از بینشمندی و دانایی/ جناس: دور، نور / واژه آرایی: من / چشم و گوش: تناسب/ ناله نی: منظور آهنگ نی است، جانبخشی
معنی: اگرچه جان و تن بسیار به هم نزدیک اند و هیچ یک از دیگری پوشیده نیست؛ امّا هر چشمی توانایی دیدن جان را ندارد.
پیام: نادیدنی بودن روح، لازمه دیدن جان داشتن حواس باطنی است.
قلمرو زبانی: مستور: پوشیده، پنهان (همآوا؛ مسطور: نوشته شده) / دید: دیدن، مصدر کوتاه / را: به معنای دارندگی / دستور: اجازه، راهنما، وزیر
قلمرو ادبی: جناس ناهمسان: مستور، دستور / قلب و عکس: تن ز جان و جان ز تن (رشته انسانی) / تن، جان: تضاد/ واژه آرایی: جان، تن/ واج آرایی: «ن»
معنی: آوازی که از این نی(مولانا) برمی خیزد، آتش عشق است و باد بی ارزش نیست. در وجود هر کس، آتش عشق راه نیافته باشد، نابود گردد.
پیام: ارزشمندی عشق، نابود شدن بی بهرگان از عشق
قلمرو زبانی: بانگ: صدای / نای: نی، گلو / «باد» دوم: فعل دعایی، (بود← بواد← باد)
قلمرو ادبی: تشبیه فشرده: بانگ نای، آتش است / نای: نی، گلو (ایهام) / جناس همسان: «نیست باد» در مصراع نخست و دوم، « نیست» در مصراع نخست فعل و در مصراع دوم صفت است به معنای «نابود»؛ باد در مصراع نخست اسم است و در مصراع دوم فعل دعایی، «ذوقافیتین» (رشته انسانی)/ بانگ نای باد نیست: تشبیه؛ وجه شبه: مادی و بی ارزش بودن / آتش دوم: استعاره از عشق یا بانگ عاشقانه نی است./ واژه آرایی: آتش / باد، آتش: تناسب / تضاد: است، نیست / ایهام تناسب: باد در مصراع دوم با آتش /
بازگردانی: سوز و گداز آتش عشق است که ناله نی را اثر گذار کرده است. جوشش و شور خم باده نیز از اثر عشق است.
پیام: عشق در همه هستی جاری است
قلمرو زبانی: کاندر: که در / فتاد: افتاد (بن ماضی: فتاد، بن مضارع: افت)
قلمرو ادبی: آتش عشق: اضافه تشبیهی (تشبیه فشرده یا رسا) / نی، می: جناس / واج آرایی«ش» / واژه آرایی: عشق، کاندر، است، فتاد / «جوشش عشق»: اضافه استعاری، عشق مانند شرابی است که میجوشد / ترصیع (رشته انسانی) / حسن تعلیل: جوشش می به دلیل عشق است.
معنی: نی همدم کسی است که از دلبر خود جدا مانده است. آواز نی، راز عاشقان را آشکار میسازد و حجابها را از مقابل چشم عاشقان برمی دارد تا معشوق راستین را ببینند.
پیام: افشاگری نی، همدمی نی با دلشدگان
قلمرو زبانی: حریف: همدم، یار، دوست، همراه (امروزه به معنای رقیب) / یار: دلبر، معشوقه / دریدن: پاره کردن (بن ماضی: درید، بن مضارع: در)
قلمرو ادبی: بریدن: کنایه از جدا شدن و دور ماندن / جناس: «پرده» نخست: نت، در اصطلاح موسیقی یعنی آهنگ و نغمههای مرتّب، پرده دوم پوشش، حجاب / «پرده دریدن» کنایه از رسوا و فاش کردن راز یا حجاب های راه را برداشتن/ جناسواره: برید، درید / ایهام: پرده دریدن (آشکار کردن راز، دیدن دلبر آسمانی)
معنی: نی هم زهر است و هم پادزهر. هم دردآفرین است هم درمان بخش. نی، هم همدم نی نواز است و هم مشتاق وصال.
پیام: ویژگی دوگانه نی، نقش ظرفیت وجودی افراد در تأثیرپذیری از عشق
قلمرو زبانی: تریاق: پادزهر / دمساز: همراز، همدم، مونس، دردآشنا / مشتاق: دارای اشتیاق، آرزومند / هر دو مصراع پرسش انکاری دارد
قلمرو ادبی: همچو نی: تشبیه / متناقض نما: نی زهر و تریاق است / موازنه / واژه آرایی: نی، همچو / جانبخشی
معنی: نی داستان پرخطر و دشوار راه عشق را بازگو میکند. نی داستان عشق عاشقان راستین را میگوید.
پیام: دشوار و پر خطر بودن راه عشق
قلمرو زبانی: حدیث: سخن
قلمرو ادبی: راه پرخون: کنایه از دشوار و خطرناک / تلمیح به داستان لیلی و مجنون / مجنون: نماد انسانی با عشق راستین / جانبخشی: داستان گفتن نی / تناسب: حدیث، قصه / واج آرایی: « ﹻ »
معنی: حقیقت عشق را هر کسی درنمییابد، تنها عاشق (بی هوش) محرم راز عشق است، همان گونه که گوش برای درک سخنانِ« زبان»، ابزار مناسبی است.
پیام: شایستگی عاشق برای آگاهی از رازها
قلمرو زبانی: محرم: رازدار / هوش: آگاهی / را: اضافه گسسته
قلمرو ادبی: هوش: استعاره از عشق / بی هوش: استعاره از عاشق / متناقض نما: محرم هوش بودن بی هوش / زبان: مجاز از سخن / اسلوب معادله / واج آرایی صامت « ش» / تناسب: زبان، گوش / جناس: هوش، گوش / واژه آرایی: هوش، جز / جانبخشی، تشبیه: گوش مشتری زبان است
معنی: همه عمر ما با سوز و گداز عاشقانه به پایان رسید و روزگارمان باغم و اندوه گذشت.
پیام: عاشق همیشه اندوهگین است.
قلمرو زبانی: غم: منظور غم عشق است / بیگاه: غروب، نابهنگام / سوز: سوز و گداز
قلمرو ادبی: بیگاه شد: کنایه از اینکه سپری شد / روزها: مجاز از عمر / جناس: روزها، سوزها / واج آرایی: «ر»، «ا» / واژه آرایی: روزها / قافیه دوگانه (رشته انسانی)
معنی: اگر روزهای عاشق با اندوه سپری شود مهم نیست، ای عشق! تو پایدار و جاودان بمان، زیرا غیر از تو موجود پاکی وجود ندارد.
پیام: ارزشمندی عشق
قلمرو زبانی: باک: ترس/ رو: برو/ باک نیست: اشکالی ندارد، مهم نیست / مرجع «تو»: عشق
قلمرو ادبی: روزها: مجاز از عمر / جان بخشی: گو روزها برو / تو، ای عشق بمان: جانبخشی / جناس: پاک، باک / واژه آرایی: تو / تضاد: رو، بمان
معنی: تنها ماهی دریای حق (عاشق) است که از غوطه خوردن در آب عشق و معرفت سیر نمیشود. هر کس از عشق بی بهره باشد، ملول و خسته میگردد.
پیام: اشتیاق پایان ناپذیر عاشق
قلمرو زبانی: هر که: هر کس / روزی: رزق
قلمرو ادبی: ماهی: استعاره از عاشق واقعی، عارف راستین / سیر شد: کنایه از دلزده شد، بیزار شد / آب: استعاره از عشق / اسلوب معادله / تناسب: ماهی، آب / روزش دیر شد: کنایه از عمرش تباه شد / روزی: استعاره از عشق / جناس: سیر، دیر / واژه آرایی: هر که / آبش: جهش ضمیر، او از آب … / جناس ناهمسان: روز، روزی
معنی: کسی که عاشق نباشد حال عاشق راستین را درک نمیکند؛ پس بهتر است سخن را کوتاه کنم و به پایان برسانم.
پیام: انسان خام سخن انسان پخته را درنمی یابد.
قلمرو زبانی: دریافتن: فهمیدن، درک کردن / والسلام: تمام شد؛ دیگر هیچ
قلمرو ادبی: پخته: کنایه از عارف راستین و باتجربه / خام: کنایه از انسان بی بهره از عشق / تضاد: پخته، خام
۱- معنای واژه «دستور» را در بیتهای زیر مشخّص کنید.
■ چه نیکو گفت با جمشید دستور / که با نادان نه شیون باد و نه سور (فخرالدّین اسعد گرگانی) / دستور: وزیر
گر ایدونک دستور باشد کنون / بگوید سخن پیش تو رهنمون (فردوسی) / دستور: اجازه
۲- با توجّه به دو بیت زیر از مولوی، آیا میتوان «دیر شدن» و «بی گاه شدن» را معادل معنایی یکدیگر دانست؟ دلیل خود را بنویسید.
مکر او معکوس و او سرزیر شد / روزگارش برد و روزش دیر شد
بیگاه شد بیگاه شد، خورشید اندر چاه شد / خورشیدِ جان عاشقان در خلوت الله شد
آری، میتوان آنها را معادل هم دانست؛ زیرا هر دو، مفهوم «تباه و تمام شدن» وجود دارد و میتوان به جای هر دو معادل «تمام شدن» را آورد.
۳- نقش دستوری گروه های مشخص شده در بیت زیر را بنویسید.
هر کسی از ظن خود شد یار من / از درون من نجست اسرار من
یار من: گروه مسندی؛ یار: هسته؛ مسند / من: مضاف الیه // اسرار من: گروه مفعولی؛ اسرار: هسته؛ مفعول / من: مضاف الیه
۱- بیتهای زیر را از نظر کاربرد آرایه جناس همسان بررسی کنید.
الف) آتش است این بانگ نای و نیست باد / هر که این آتش ندارد نیست باد
در این بیت واژههای «نیست باد» جناس همسان دارند؛ زیرا در لفظ دقیقاً یکسان اما در معنی با هم متفاوتند. در مصراع اوّل «نیست باد» به معنی «باد هوا نیست» امّا در مصراع دوم «نیست باد» یک فعل دعایی و به معنای «نابود شود» به کار رفته است.
ب) نی، حریف هر که از یاری بُرید / پردههایش پردههای ما درید
دو واژه «پرده» جناس همسان دارند؛ زیرا یکمی به معنای «نغمه و آواز یا نت» و دومی به معنای «حجاب» است.
۲- به بیت زیر توجّه کنید:
مستمع، صاحب سخن را بر سر کار آورد / غنچه خاموش، بلبل را به گفتار آورد (صائب تبریزی)
در این بیت، مصراع دوم در حکم مصداقی برای مصراع اوّل است؛ به گونهای که میتوان جای دو مصراع را عوض کرد؛ در واقع شاعر، بر پایه تشبیه، بین دو مصراع ارتباط معنایی بر قرار کرده است؛ به این نوع کاربرد شاعرانه «اسلوب معادله» میگویند.
توجّه: در اسلوب معادله، هر یک از دو مصراع، استقلال معنایی و نحوی دارند؛ به گونهای که یکی از طرفین، معادل و مصداقی برای تأیید مفهوم طرف دیگر است.
نمونه:
■ عشق چون آید، برد هوش دل فرزانه را / دزد دانا میکشد اوّل چراغ خانه را (زیبالنّسا)
■ شانه میآید به کار زلف در آشفتگی / / آشنایان را در ایّام پریشانی بپرس (سلیم طهرانی)
■ عشق بر یک فرش بنشاند گدا و شاه را / سیل، یکسان میکند پست و بلند راه را (غنی کشمیری)
■ در کدام بیت درس، شاعر از «اسلوب معادله» بهره گرفته است؟ دلیل خود را بنویسید.
محرم این هوش جز بیهوش نیست / مر زبان را مشتری جز گوش نیست
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد / هر که بی روزی است روزش دیر شد
زیرا مصراع دوم معادلی برای مصراع نخست است؛ افزون بر این، هر مصراع یک مفهوم کامل دارد و وابسته مصراع دیگر نیست.
۱- مقصود مولوی، از «نی» و «نیستان» چیست؟
نی: نماد مولانا یا انسان آگاه و عارف کامل و آشنا به حقایق جهان مینوی است
نیستان: نماد عالم معنا یا همان میهن اصلی انسان
۲- کدام بیت، به این سخن مشهور «کُلُّ شَیءٍ یَرْجِعُ إِلَی أصْلِهِ» (هر چیزی سرانجام به اصل و ریشه خود باز میگردد.) اشاره دارد؟
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش / باز جوید روزگارِ وصل خویش
۳- حافظ، در هر یک از بیتهای زیر، بر چه مفاهیمی تأکید دارد؟ بیتهای معادل این مفاهیم را از متن درس بیابید.
الف) در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز / هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد
پیام: هر فردی، حقیقت عشق را نمیفهمد و هر کس بر شالوده تصوّر و گمان خود درباره آن سخن میگوید.
ارتباط با ==> هر کسی از ظنّ خود شد یار من / از درون من نجُست اسرار من
ب) زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر / بگو بسوز که بر من برگ کاهی نیست
پیام: بیارزش بودن عمر در صورت نبود عشق
ارتباط با ==> روزها گر رفت، گو رو باک نیست / تو بمان، ای آن که جز تو پاک نیست
۴- جدول زیر را با توجّه به مفاهیم ابیات درس کامل کنید.
مفهوم |
شماره بیت |
دشوار و پر خطر بودن راه عشق |
سیزدهم |
ظاهر نشانهای از باطن است |
هفتم |
اشتیاقِ پایان ناپذیر عاشق |
هفدهم |
نقش ظرفیت وجودی افراد در تأثیرپذیری از عشق |
دوازدهم |
تأثیر عشق بر هستی |
دهم |