استعاره چیست؟ ارکان استعاره ، استعاره مصرحه چیست؟ ، معنی استعاره و توضیح درباره آرایه استعاره
فرهنگ لغت، استعاره را «به عاریت گرفتن» معنی میکند؛ اما نظریۀ ارسطو دربارۀ استعاره را قدیمیترین تعریف میدانند:
«استعاره دو پديده را با يكديگر مقايسه میکند كه يكی از آنها بهوسیلۀ كلمه يا عبارتی كه در معنای صريح به کار رفته است بيان میشود و ديگری از طريق كلمه يا عبارتی كه بهصورت استعاری به كار رفته است.»
سیروس شمیسا میگوید: «استعاره در لغت معنی استفعال دارد؛ يعنی عاريه خواستن لغتی بهجای لغـت ديگـر؛ زیرا شاعر در استعاره واژهای را به علاقۀ مشابهت بهجای واژۀ دیگری به کار میبرد.»
اهمیت استعاره در شعر آنقدر زیاد است که شعر را معمولاً کلامی بر پایۀ استعاره میدانند.
به قول شمیسا «استعاره بزرگترین کشف هنرمند و عالیترین امکانات در حیطۀ زبان هنری است، ما با استعاره عالم محدود حقیقت و دایرۀ بستۀ واژگانی را فرومیریزیم و سوار بر رکاب توسع با هر استعارهای به طول و عرض جهان میافزاییم.»
شفیعی کدکنی هم در این راستا میگوید: «زبان استعاره میتواند عواطف و احساسات قلبی شاعر را که زبان معمولی توان بیان آن را ندارد، با زبانی لطیف و نرم و به دور از منطق معمولی سخن بیان کند.»
به همین دلیل کمتر شاعری را میبینیم که از استعاره در اشعارش بهره نگرفته باشد.
تعاریف استعاره آنقدر گسترده و متنوع است که ترجیح میدهیم وارد آن نشویم و به سادهترین آن بسنده کنیم.
در بحث تشبیه گفتیم که گاهی برخی از ارکان تشبیه حذف میشوند.
استعاره درواقع تشبیهی است که یکی از ارکان آن حذف شده باشد.
در تشبیه دو طرف را بیان میکنیم و با کنار هم قرار دادن آنها شباهتشان را در مییابیم.
درحالیکه در استعاره چنین نیست و با بیان یکی از دو طرف که در معنای مجازی به کار رفته به معنای طرف دیگر پی میبریم.
استعاره از تشبیه رساتر و خیالانگیزتر و زیباتر است و عواطف مخاطب را برمیانگیزاند.
شاعران و نویسندهها برای ایجاد تصویرهای زیبا از استعاره که از عناصر اصلی خیال است بهره میگیرند.
استعاره انواع مختلفی دارد که معروفترین آنها استعارۀ مصرحه و مکنیه است.
در این نوع استعاره همۀ ارکان تشبیه حذف شده و تنها مشبهبه باقی میماند.
وقتی میگوییم «شیری را دیدم»
منظور انسانی است که مانند شیر شجاع است.
بیرنگتر از نقطۀ موهومی بود
این دایرۀ کبود اگر عشق نبود
قیصر امین پور
احتمالاً در اینجا کرۀ زمین را به دایرۀ کبود تشبیه کرده.
در استعارۀ مصرحه همیشه قرینهای وجود دارد که ذهن مخاطب را از معنای حقیقی دور میکند.
اگر عشق نبود قرینهای است که ذهن ما را از معنای واقعی دایرۀ کبود دور میکند و به جهان یا زمین میرساند.
خدیو جم چو بزرگ است ازین جهت گردون
چنین عذاب دهد با غم بزرگِ ترش
اخوان ثالث
در این بیت گردون استعاره از فلک یا آسمان است.
ای گل خوشنسیم من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همهشب دعای تو
حافظ
حافظ در اینجا گل خوشنسیم را استعاره از معشوق و بلبل را استعاره از عاشق دانسته.
یعنی تشبیه آن به این صورت بوده است: «معشوق مانند گل خوشنسیم است» که تنها مشبهبه آن باقی مانده و استعارۀ مصرحه شکل گرفته.
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایبان دارد
بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
حافظ
در این بیت میتوان سه استعارۀ زیبا پیدا کرد.
بت استعاره از معشوق.
گل استعاره از چهرۀ معشوق.
سنبل استعاره از موی معشوق.
زد ره عقل مرا حور بهشتی روی
که به یک عشوه زند راه دو صد شیطان را
فروغی بسطامی
حور بهشتی روی استعاره از معشوق زیبا.
در این نوع استعاره تشبیه برای ما آشکار نیست؛ یعنی فقط مشبه ذکر میشود با بخشی از مشبهبه.
من دلم میخواهد دستمالی خیس، روی پیشانی تبدار بیابان بکشم.
بیابان به انسانی تشبیه شده که تب دارد، اما قیصر امین پور این تشبیه را بیان نکرده و در عوض پیشانی را که از اجزای آدم است به بیابان نسبت داده.
ارغوان جـامِ عقـیقی به سمن خواهـد داد
چشمِ نرگس به شقایق نگران خواهد شد
حافظ
چشم نرگس در این بیت استعارۀ مکنیه دارد.
استعارۀ مکنیه را تشخیص یا جانبخشی مینامند که مفصل راجع به آن خواهیم نوشت.
گاهی استعاره را بهصورت مضاف و مضافالیه مینویسند که به آن اضافۀ استعاری میگویند.
مانند:
دیشب به سیل اشک ره خواب میزدم
نقشی به یاد خط تو بر آب میزدم
حافظ
سرِ پرواز ندارم به سویت جز با عشق
که هوای تو پروبال هوس میشکند
حسین منزوی
برخی استعارهها در زندگی روزمره یا در نوشتهها آنقدر تکرار میشوند که دیگر جذابیت خودشان را از دست داده و بهصورت اصطلاحات رایج درمیآیند.
به آنها استعارههای مرده میگویند.
هنر و خلاقیت شاعر در آفرینش استعارههای جدید و بکر است تا ذهن خواننده را به چالش بکشد و تصاویری جدید در ذهن او پدید بیاورد.
تمرین اول:
در شعرهای زیر استعارهها را پیدا کنید. اگر دوست دارید نوع آنها را هم بنویسید.
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازۀ عشق…
سهراب سپهری
به چشم عقل در این راهگذار پرآشوب
نگر که کار جهان بیثبات و بیمحل است
حافظ
سر نشتر عشق به رگ روح زدند
یک قطره فرو چکید و نامش دل شد
ابوالسعید ابوالخیر